همتاها در اجتماع درمان مدار

در TC همتاها عامل اولية تغيير هستند. مقيمان در نقشهاي اجتماعي مختلف و روابط بين فردي، واسطه هاي اجتماعي شدن و فرآيند درمان هستند. همتاها عضويت اصلي اجتماع را شكل مي دهند و سلسله مراتب همتاها عامل اصلي سازمان اجتماعي TC است. در واقع همة مقيمان در كشمكش براي تغيير زندگي خود همتا و برابر هستند. در سلسله مراتب همتاها، برابري با موقعيت اجتماعي و پيشرفت فردي مقيم مشخص مي شود. بنابراين، برنامه اي وجود دارد و طراحي شده است تا مسئوليت پذيري همتاها را براي فعاليتهاي كاري، درماني و آموزشي افزايش دهد. بطوركلي، روابط ميان همة همتاها طراحي شده است تا نُرمها و ارزشهاي خلاصه شده در ديدگاه TC زندگي درست را تقويت كند. يادگيري زندگي موفق در برنامه، يادگيري چگونه مؤثر زندگي كردن در دنياي خارج از برنامه است. بنابراين مجموعه اي خاص از نُرمها، ارزشها و باورها زندگي در TC و دنياي خارج را مشخص مي كند، هنجارها، ارزشها و باورهايي كه توسط همتاها به همديگر منتقل مي شود در جريان عادي زندگي ادامه مي يابد.

 

همتاها در ديدگاه و رويكرد TC

سوابق اجتماعي شدن معتادان با اثرات منفي همتاها مشخص مي شود (دي لئون و ياگلكا، 2000). اساساً مقيمان TC استعداد ويژه اي براي تأثيرپذيري منفي از همتاها داشته اند و اكثر آنها مصرف مواد را با همتاها آغاز كرده اند (دي لئون 1979 و سيمپسون، 1986). معمولاً، معتادان در طي سالهاي مصرف مواد، روابط شديدي با همتاهاي خود داشته اند. علاوه بر رفتار مصرف مواد، ساير جنبه هاي اجتماعي شدن تحت تأثير روابط همتاها است. مثلاً تصاوير اولية يك معتاد خياباني در بافت همتاها كسب مي شود، و خيلي زود خبر از «ماسكهاي» بزرگسالي يا هويتهاي اجتماعي (آدم هروئيني، جاني، يا منحرف اجتماعي) مي دهد.

معمولاً، سابقة جنائي معتادان نيز به اثرات همتاها مربوط است(اگينو، 1994). براي اكثر مقيمان TC، فعاليتهاي غيرقانوني با مصرف معمولي مواد شروع شده است كه هميشه همتاها در آن نقش دارند، نقشهائي بصورت، فاحشگي، خريد و فروش مواد، دزدي از اعضاي خانواده و جعل چك. با ادامة سوء مصرف يا اعتياد، اين الگوهاي جنائي پايدار شده و ممكن است شدتش بيشتر شود و فرد را بصورت پلكاني پيش برد، مثل سرقت شبانه، غارتگري و جرمهاي خشن.

در ميان تعداد كمي از مقيمان، فعاليتهاي جنائي قبل از مصرف مواد وجود داشته است (دي لئون 1976، جنيس هيل 1996). اين گروه معمولاً مشكلات كرداري اوليه را در خانه، مدرسه و خيابان (مثل دزدي، فرار از مدرسه و دعوا) نشان داده اند. اثرات همتاها نيز براي گروه در مشكلات بعدي آشكار است. مثلاً همتاها معمولاً به آنها مواد را معرفي مي كنند. در ديدگاه TC، فرهنگ مثبت همتاها بايد در درون متن نظام قدرت منطقي حفظ شود تا با اثرات منفي قبلي همتاها و يا اثرات منفي فعلي آنها مقابله كند. روابط جديد با همتاها بايد جايگزين وابستگي به همتاهاي قديمي شود، روابطي كه برعكس اثرات منفي همتاهاي سابق است.اغلب اين همتاهاي جديد نيمرخ هاي مشابهي براي فرد دارند، يا در برخي موارد، ممكن است آنها حتي همتاهاي قديمي باشند كه تغيير كرده اند. مقيمان جديد توسط همتاهايي كه همكار گذشته شان بوده است - و اكنون تغيير كرده است، بسوي تفكر، كردار و ارزشهاي مثبت دربارة جهت دهي مي شوند.

در رويكرد TC – اثرات همتاها بر يكديگر از طريق مشاركت آنها در نقشهاي اجتماعي و بين فردي مختلف صورت مي گيرد. نقشها، مجموعه اي از رفتارها و نگرشهاي مربوط به همي است كه برچسب اجتماعي دارد. مثلاً، هماهنگ كنندة مركز، مربي همتا، يا والد، هر كدام مجموعه اي از مهارتها و نگرشها را توصيف مي كنند. مجموعة اين نقشها اغلب زودتر از آموزش هر كدام به تنهائي ياد گرفته مي شود. بنابراين در رويكرد TC تعويض مداوم نقشها، فرصتهاي زيادي را براي يادگيري متقابل در ميان مقيمان فراهم مي كند و ابزار مؤثري براي تغيير در كليّت فرد است.

نقشهاي اصلي همتاها

در طي دورة TC مقيم نقشهاي اجتماعي گوناگوني را تقبل مي كند كه مي توان آنها را به دو مقولة عمدة مربوط به هم يعني نقشهاي كاركردي و عضو اجتماع، سازماندهي كرد. اين نقشها، اهداف مشتركي براي فرد دربر دارد: يادگيري در مورد ديگران، يادگيري در مورد خود و تمرين نقشهاي اجتماعي براي بكار گرفتن آنها در دنياي واقعي.

نقشهاي كاركردي

نقشهاي كاركردي در TC، آن نقشهايي هستند كه شامل خواسته هاي عملكرد، مهارتها و نگرشهاي مورد نياز و روابط تعريف شده با ديگران است. اين روابط شامل نقشهاي متنوع كاري، آموزشي، دانش آموزي و مشاره با همتا است. گفتگو با همتاها يك ابزار بهبودي قدرتمند در TC است. يك ابزار غيررسمي، مشاورة همتائي است كه تغييرات مثبت و (مهمتر اينكه) هر نوع تصوير منفي در ديگران را از بين مي برد. بنابراين مقيمان دائماً در حال گفتگو با خود و ديگران هستند مفاهيم اين گفتگوها معمولاً بر برنامه، افراد و خودفرآيند تغيير تأكيد دارد. مخصوصاً مقيمان با همديگر گفتگو مي كنند تا رشد فردي را اعتبار بخشند و يا از تنهائي فرار كنند، واقعيت را بيازمايند، احساساتي را كه ابراز نشده و مي تواند الگوهاي منفي را برانگيزاند، به كارهاي گذشته اقرار كنند، شكايت كنند و گاهي تهديد به ترك درمان كنند. در اين گفتگوها، همتاها دائماً نقش مشاور و مراجع را عوض مي كنند و از فرآيند خودياري متقابل سود مي برند. گرفتن و دادن مشورت و حمايت، شيوه هاي كمك خود هستند. نقشهاي كاري معمولاً با عملكردهاي شغلي خاص تعريف مي شود كه دائماً تغيير مي يابد. اگرچه مقيمان قدرت رسمي نهائي را روي ديگر مقيمان ندارند، اما آنها آموزش مي بينند تا مقدار فزاينده قدرت را از طريق عملكرد شغلي تحت نظر استف، كنترل كنند. با خدمت به صورت سرپرست نظافت، انتظامات، سرپرست واحد و هماهنگ كننده، انتظار مي رود نظارت و راهبري كار در مقيمان افزايش يابد، با رفتارها و نگرشهاي منفي مقابله شود و گزارش اين تغييرات به استف داده شود. علاوه بر اين همتاها براي ساير ويژگيهاي مربوط به كار كه به شغل خاصي فايق مي آيد نقش الگو را دارند (ویژگی هائي مثل انگيزش، استانداردهاي بالاي فرد، مشاركت – رقابت، نگرش نسبت به رتبة پائين و بالا و پيروي از اصول اخلاقي كار). بنابراين همتاها در نقشهاي كاري خود واسطة تغييرات گستردة آموزشي و درماني در ديگر مقيمان هستند. به عنوان مربي و آموزشيار همتا، از همة مقيمان انتظار مي رود تا به ديگران در زمينه هايي كه تخصص ويژه دارند كمك كنند. مثلاً همة مقيمان وقتي كه دائماً در سازش روزمره به همديگر كمك مي كنند، آموزشيار هستند. آنهائيكه در زمينه هاي شغلي و حرفه اي خاص، مهارت دارند ممكن است داوطلبانه براي همتاها سمينار و كارگاه برگزار كنند و آنهائي كه مدارك دانشگاهي دارند، زبان، تايپ كردن، رياضيات، خواندن و نوشتن به ديگران ياد مي دهند. همة مقيمان دانش آموز نوآموز هستند وقتي كه دائماً مشغول يادگيري مي شوند. با اين حال، از مقيمان انتظار مي رود تا عادات و نگرشهاي متناسب با يك دانش آموز را نشان دهند كه شامل، پوشيدن لباس خاص براي جاهاي خاص، رفتار مناسب در موقعيت هاي آموزشي بر حسب توجه و ساكت بودن، خواندن، نوشتن، مطالعه، ثبت شرح حال روزانه و احترام گذاشتن به آموزشيار، رايزن و معلم مي شود. نقش آموزشياري و دانش آموزي همتاها، نقشهاي به هم وابسته اي هستند كه دائماً در ميان مقيمان عوض مي شود.

نقش رايزن، معلم و رهبر، عناصر اصلي نقش هاي آموزشياري و دانش آموزي كه در بالا گفته شد را تقويت مي كند. با اين حال، اين نقشها اشارة ضمني بر مسئوليت پذيري فزاينده نسبت به همتاها و اجتماع (بصورت مقيماني كه از سلسله مراتب بالا مي روند و در طي مراحل برنامه حركت مي كنند) دارد. مثلاً از مقيمان ارشد انتظار مي رود تا معلماني باشند كه همانند رهبران ،آغازگر پيشرفت اجتماع باشند.

همتاها به عنوان اعضاي اجتماع

عضو اجتماع با انتظارات مربوط به مسئوليتهاي همتاها در قبال همديگر و اجتماع تعريف مي شود. سـه نقش غالب عضو اجتماع عبارتند از : همتا به عنوان مدير– همتا به عنوان خواهر يا برادر – همتا به عنوان نقش سرمشق.

همتا به عنوان مدير

در نقش مدير اجتماع، همتاها مسئوليت پذيري نسبت به همديگر و اجتماع را به صورت رابط و ناظر نشان مي دهند. به عنوان رابط،‌از همتاها انتظار مي رود به همديگر بازخورد دهند و اطلاعات مشتركي را فراهم كنند تا فرآيند تغيير در هر عضو تسهيل شود. بازخورد همتاها شامل واكنشهاي خودجوش مرتبط با رفتار و نگرش مشاهده شدة فرد است. اطلاعات ارائه شده ممكن است شكلي از احساسات، تأئيدها، پيشنهادات و انتقادات مشترك در مورد اين باشد كه چگونه آنها فرد را مي بينند يا تجربه مي كنند. خودافشائي همتاها شامل حقايق خصوصي است كه توسط همتاها در مورد خودشان تهيه مي شود. تا فرآيند تغيير را در ديگران تسهيل كنند. همة اطلاعات در مورد مشكلات، راه حلها و تغيير بر مبناي كشمكش خود فرد و تجربة او در فرآيند تغيير است. اشكال خاصي از ارتباط همتاها وجود دارد كه بايد توسط عضويت در نقشهاي راهبري ياد گرفته شود.