مقیم در مرحله اول

  • مقيم وضعيت تازه وارد را دارد، آزادي وي محدود است و در سلسله مراتب شغلي پايين جاي دارد.
  • خودش را به عنوان عضوي از اجتماع شناسايي مي كند.
  • خود را با سيستم TC همرنگ مي كند.
  • بصورت «عمل كن چنانكه گويي» رفتار مي كند – برنامة TC را درك مي كند و با آن همكاري مي كند، در برنامة روزانه مشاركت كاملي دارد: از دستورات پيروي مي كند، اصول اساسي و قوانين مركز را رعايت مي كند؛ و قوانين انظباطي را مي پذيرد.
  • يك آگاهي كلي و عمومي از رويكرد TC را نشان مي دهد.
  • بدخلقي وي كاهش مي يابد.
  • شركت در گروهها افزايش مي يابد، اگرچه مهارتهاي ارتباطي و گروهي كاملاً كسب نشده است.
  • در گروهها و جلسات رو در رو ، خودافشائي محدودي را نشان مي دهد. 

مقیم در مرحله دوم

  • براي ديگر مقيمان، يك الگو و نمونه است.
  • وضعيتش در ساختار اجتماعي، امتيازات و وظايف شغلي ارتقاء يافته است.
  • آزادي فردي بيشتري دارد؛ مي تواند بدون همراه مركز را به مقصد جاهاي معلوم ترك كند، براي دوره هاي كوتاه و بدلايل خاص.
  • نگرشهاي كليدي وي نمايانگر پذيرفتن برنامه، تعهد به ادامة كار روي خود در برنامه و ارزش قائل شدن براي الگو بودن، صداقت داشتن و مسئوليت پذير بودن است.
  • رشد فردي در منطبق شدن با تغييرات شغلي، پذيرفتن استفها به عنوان مراجع قدرت منطقي و توانايي مهار افكار و احساسات منفي، افزايش مي يابد.
  • عزت نفس افزايش يافته اي را بر حسب جايگاه و پيشرفت در برنامه (نسبت به ماههاي قبلي) نشان مي دهد.
  • در شناخت تصاوير خاص (از خود و ديگران)، خودآگاهي اش آشكار مي شود.
  • مسئوليت كامل رفتار، مشكلات و راه حلهايش را مي پذيرد.
  • مهارتهاي گروهي را كسب كرده و از او انتظار مي رود كه در فرآيند گروه مواجهه، به رهبر گروه كمك كند.

مقیم در مرحله سوم

  • به عنوان نقش سرمشق در برنامه مشخص مي شود؛ رهبري اجتماع را بر عهده مي گيرد.
  • خود مختاري و استقلال فزاينده اي را در مرخصي هاي دو هفته اي نشان مي دهد.
  • به عنوان يك هماهنگ كننده مؤثر در خانه (مركز) عمل مي كند.
  • لياقت، شايستگي و صلاحيّت يك استف در حال آموزش شدن براي امور دفتري يا خدمات كمكي تخصصي را دارد.
  • در نظارت بر مركز در طول شب و آخر هفته به استفها كمك مي كند.
  • در مدرسه يا برنامه هاي آموزش شغلي ثبت نام مي كند.
  • تعاملات اجتماعي وي با استفها بطور خودبخود و راحت تري صورت مي گيرد و روابط اجتماعي او با شبكه اي از مقيمان بهبود يافته در طي دوران مرخصي يا تفريح صورت مي گيرد.
  • عزت نفس بالاتر و پايدارتري را متناسب با موقعيت ارشديت در برنامه نشان مي دهد.
  • نسبت به مشكلات دارويي و شخصيت خود، بينشهايي پيدا مي كند، در قبال خود و ديگر اعضاء اجتماع مسئوليت قبول مي كند.
  • با شركت مستمر در گروهها، در گروه درماني آموزش كاملي ديده است كه مي توان از وي به عنوان رهبر گروه استفاده كرد.
  • سطح بالايي از افشاي خود را در گروهها، در جابجا كردن اعضاء و در مشاوره با استفها نشان مي دهد.

مباحث خاص اين مرحله  

مسائلي كه در مرحلة درمان اوليّه وجود دارد، اثرات متناقض درمان را نشان مي دهند. مثلاً رسيدن به قلة پيشرفت، يعني سطح پيشرفته در درمان كه ممكن است باعث كامل كردن برنامه شود، اما با رشد فردي محدود و خطر بازگشت (به مواد) زياد. مثال ديگر، درك مقيم از اين مسأله است كه او نياز به درمان دراز مدت ندارد و اين امر به احتمال زياد منجر به ترك درمان قبل از ترخيص مي شود.